قلب بنفش (پارت ۱۶)

دیانا:نشستن و من هم رفتم که میوه و. شکلات بزارم که حالم بد شد و رفتم دستشویی بالا آوردم
ارسلان:دیانااا
آتوسا:دیانا چیشده
دیانا:حالم خیلی بده
ارسلان:بلندش کردم گذاشتمش رو تخت و رفتم براش دمنوش درست کنم
آتوسا:بهتری
دیانا:یکم
آتوسا:امیر ما بریم
ارسلان:چرا
آتوسا:میریم خونه مامانم اینا وقتی دیانا حالش خوب شد میایم طرفتون
ارسلان:اوکی خدافز
....
دیانا:نیم ساعت خوابیدم و بیدار شدم
ارسلان:خوبی
دیانا:آره ،ارسلان توت فرنگی داریم؟
ارسلان:نه
دیانا:خب میشه بری بگیری ؟
ارسلان:آره ولی دیانا نکنه...
دیانا: چییی
ارسلان:رفتم و یه بیبی چک و توت فرنگی خریدم و اومدم
دیانا:اون چیه دستت
ارسلان:بیبی چک
دیانا:برا چیمه
ارسلان:تست میدی که ببینی بارداری یا نه
دیانا:خب بده من
ارسلان:دیانا رفت و بیبی چک رو برد
دیدگاه ها (۰)

قلب بنفش (پارت 17)

مبارک مبارک بازم تولد داریمممم

قلب بنفش(پارت 15)

قلب بنفش (پارت 14)

ضربه ای از عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط